دستهبندی مقالات
جدیدترین مقالات
مقالات تصادفی
مقالات پربازدید
جدیدترین مقالات
- اشعار » او را نباید در زمین و در زمان دید
- استاد راهنما » همگانی بودن ایمان مستقر و ایمان مستودع پژوهشگر : محمد حسین شیخ غلامی
- استاد راهنما » ( بررسی نظریات علماء ، در مورد وجوب ترتیب بین نماز های قضا ) پژوهشگر: محمد حسین شیخ غلامی
- روایت های ناب » بیان هشت دلیل اصلی توسط حضرت علی علیه السلام در مورد أسباب بغض، نفرت و کینه ی عایشه، نسبت به أمیر المؤمنين علی عليه السلام
- اشعار » أمّن يجيب آخرش سوی بلا رفت
- اشعار » جوانان بنی هاشم يكايک در تب و تابند
- اشعار » با امید و نا امید آمد
- اشعار » در میکده بی روی تو ای شه خبری نیست
- اشعار » من شاخه ای ز درخت تن تو ام
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( سیزده )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( دوازده )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- مقالات متفرقه » تحلیلی نقد گونه بر فیلم پلتفرم The Platform 2020
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( یازده )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( ده )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( نه )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
مقالات تصادفی
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( شش )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( چهار )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- مقالات اخلاقی » سه عامل اساسی برای درمان
- مقالات اخلاقی » علی خطر عظیم
- داستان های ناب » هنيئا مريئا لك يا علي ثلال مرات
- مقالات متفرقه » استاد امثال اينها نيازي به حمايت بنده و شما ندارند!
- اشعار » یک ندا امد که إقرء یا رسول الله احمد
- مقالات رجالی فهرستی » نکاتی در مورد کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی از نگاه حضرت استاد آیت الله مددی
- اشعار » مرغ دلم باز هوايي شده
- داستان های ناب » يا علي علم بهتر است يا ثروت؟
- مقالات قرآنی » انواع پرستش وكفر پيش از ظهور اسلام.
- داستان های ناب » ای موسی به خدا بگو روزی تو را نمی خواهم و...
- اشعار » علي همراه حق حق با علي شد
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( ده )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
- عقاید جلد 5 پایه چهارم » تمرین شماره (( سیزده )) درس عقاید پایه چهارم حوزه علمیه بقیة الله
مقالات پربازدید
- مقالات اخلاقی » چرا شیخ عباس فتحیه، تبدیل به عباسِ احمد شد ؟!
- مقالات اخلاقی » دو توصیه شنیدنی از شیخ عبد الله پیاده یکی از اوتاد روی زمین به نقل از والد مکرم حاج سید عادل علوی
- مقالات قرآنی » لات و منات وعزى، دختران خدا!
- مقالات متفرقه » تحلیلی نقد گونه بر فیلم پلتفرم The Platform 2020
- مقالات قرآنی » تفاوت فصاحت و بلاغت در قرآن کریم در کلام حضرت استاد آیت الله مددی
- مقالات عقائدی » اولين بت پرست و ريشه بت پرستي!
- داستان های ناب » مرحوم خونساري و حمال بازار اصفهان
- داستان های ناب » ای موسی به خدا بگو روزی تو را نمی خواهم و...
- روایت های ناب » يا فاطمة سلي حاجتك
- مقالات رجالی فهرستی » برخی ویژگی های کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق از نگاه حضرت استاد آیت الله مددی
- مقالات فقهی اصولی » اجازه روايت يا اجازه نقل حديث، سنت فراموش شده!
- روایت های ناب » بیان هشت دلیل اصلی توسط حضرت علی علیه السلام در مورد أسباب بغض، نفرت و کینه ی عایشه، نسبت به أمیر المؤمنين علی عليه السلام
- مقالات اخلاقی » علی خطر عظیم
- مقالات عقائدی » اتفاقاً بعضي لباس ها حرمت دارند
- مقالات عقائدی » دلايل عقلي اعجاز قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
بیان هشت دلیل اصلی توسط حضرت علی علیه السلام
در مورد أسباب بغض، نفرت و کینه ی عایشه، نسبت به أمیر المؤمنين علی عليه السلام
أسباب بغض عائشة لأمير المؤمنين عليه السّلام
جناب شیخ مفید از بزرگترین علمای شیعه در قرن چهارم هجری، در کتاب (الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة) که در مورد جنگ جمل، و وقایع آن نگاشته شده است، در ضمن دو فصل، به اسباب بغض و نفرت و کینه عایشه نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره می فرمایند و روایات متعددی را در این زمینه نقل میفرمایند.
یکی از جامعترین روایات در این باب، مربوط به سؤالات عده ای از اهالی بصره در مورد عایشه، و دلایل دشمنی و خروج وی بر خلیفه ی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم، امام علی علیه السلام می باشد.
حضرت علی علیه السلام در این روایت شریفه، در پاسخ به این سؤال، به هشت دلیل در این زمینه اشاره می فرمایند، که از جمله مهمترین دلایل بغض و کینه ی عایشه نسبت به ایشان و خاندان رسالت می باشد.
بیان این نکته ضروری است که امام علی علیه السلام، در انتهای سخنان نورانی خود، دلایل بغض عایشه را منحصر در این هشت مورد ندانسته و مردم بصره را جهت بیان دلایل بیشتر، به خود عایشه ارجاع میدهند تا دلایل دیگر را از خود وی جویا شوند.
از آنجایی که کتاب مذکور از جمله کتب تقریباً مهجور در میان شیعیان امروز می باشد، به تبع روایت پیش رو نیز کمتر رواج پیدا کرده است، و به همین دلیل بر آن شدم تا به سهم خود قدمی در احیای این روایت و رواج آن در بین مسلمین ایفا کنم، والله المستعان.
لَمَّا ظَهَرَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ جَاءَهُ رِجَالٌ مِنْهُمْ فَقَالُوا يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا اَلسَّبَبُ اَلَّذِي دَعَا عَائِشَةَ بِالْمُظَاهَرَةِ عَلَيْكَ حَتَّى بَلَغَتْ مِنْ خِلاَفِكَ وَ شِقَاقِكَ مَا بَلَغَتْ وَ هِيَ اِمْرَأَةٌ مِنَ اَلنِّسَاءِ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهَا اَلْقِتَالُ وَ لاَ فُرِضَ عَلَيْهَا اَلْجِهَادُ وَ لاَ أُرْخِصَ لَهَا فِي اَلْخُرُوجِ مِنْ بَيْتِهَا وَ لاَ اَلتَّبَرُّجِ بَيْنَ اَلرِّجَالِ وَ لَيْسَتْ مِمَّنْ تَوَلَّتْهُ فِي شَيْءٍ عَلَى حَالٍ.
عمر بن ابان مىگويد: چون امير المؤمنين بر مردم بصره پيروز شد، گروهى از آنان به حضور ايشان آمدند و گفتند: اى امير المؤمنين چرا عايشه اين چنين با تو ستيز كرده و در مخالفت با تو تا اين اندازه پيش رفت؟ و حال آنكه او زنى از زنان است و جنگ و جهاد بر او واجب نيست و به او اجازه داده نشده است كه از خانۀ خود بيرون آيد و ميان مردان آشكار گردد و در هر حال اين كارها كه كرده شايستۀ او نبوده است.
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:
«سَأَذْكُرُ لَكُمْ أَشْيَاءَ مِمَّا حَقَدَتْهَا عَلَيَّ لَيْسَ لِي فِي وَاحِدٍ مِنْهَا ذَنْبٌ إِلَيْهَا وَ لَكِنَّهَا تَجَرَّمَتْ بِهَا عَلَيَّ
على (عليه السّلام) فرمود: اينك امورى را براى شما بيان مىكنم كه سبب كينۀ او بر من شده است و حال آنكه من در هيچ مورد گناهى نداشتهام ولى او به خيال خود آنها را گناه دانسته و به همان سبب نسبت به من چنين كرد.
أَحَدُهَا:
تَفْضِيلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِي عَلَى أَبِيهَا وَ تَقْدِيمُهُ إِيَّايَ فِي مَوَاطِنِ اَلْخَيْرِ عَلَيْهِ فَكَانَتْ تَضْطَغِنُ ذَلِكَ عَلَيَّ فَتَعْرِفُهُ مِنْهُ فَتَتْبَعُ رَأْيَهُ فِيهِ
نخست اينكه پيامبر (صلّى الله عليه و آله) مرا بر پدر او برترى مىداد و هر چند گاهى هم او را بر من مقدم مىداشت ولى به همان اندازه هم بر او دشوار بود و چون ناراحتى پدرش را مىديد وى هم از او پيروى مىكرد.
وَ ثَانِيهَا:
لَمَّا آخَى بَيْنَ أَصْحَابِهِ آخَى بَيْنَ أَبِيهَا وَ بَيْنَ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ وَ اِخْتَصَّنِي بِأُخُوَّتِهِ فَغَلُظَ ذَلِكَ عَلَيْهَا وَ حَسَدَتْنِي مِنْهُ .
دوم اينكه چون پيامبر (صلّى الله عليه و آله) ميان اصحاب خود عقد برادرى بست، ميان پدرش و عمر بن خطاب برادرى قرار داد و مرا به برادرى خود مخصوص كرد و اين موضوع هم بر او دشوار آمد و اين سعادت كه نصيب من شد او را خشمگين ساخت.
ثَالِثُهَا:
وَ أَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِسَدِّ أَبْوَابٍ كَانَتْ فِي اَلْمَسْجِدِ لِجَمِيعِ أَصْحَابِهِ إِلاَّ بَابِي فَلَمَّا سَدَّ بَابَ أَبِيهَا وَ صَاحِبِهِ وَ تَرَكَ بَابِي مَفْتُوحاً فِي اَلْمَسْجِدِ تَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ بَعْضُ أَهْلِهِ» فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَكُمْ وَ فَتَحْتُ بَابَ عَلِيٍّ بَلِ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَدَّ أَبْوَابَكُمْ وَ فَتَحَ بَابَهُ» فَغَضِبَ لِذَلِكَ أَبُو بَكْرٍ وَ عَظُمَ عَلَيْهِ وَ تَكَلَّمَ فِي أَهْلِهِ بِشَيْءٍ سَمِعَتْهُ مِنْهُ اِبْنَتُهُ فَاضْطَغَنَتْهُ عَلَيَّ
سوم آنكه پيامبر (صلّى الله عليه و آله) مقرر كرد درهاى خانههاى همۀ اصحاب كه به مسجد گشوده مىشد، بسته شود مگر در خانۀ من، و چون در خانۀ پدرش [أبو بكر] و دوست پدرش [عمر] را بست و در خانۀ مرا گشوده باقى گذاشت يكى از خويشاوندان پيامبر (صلّى الله عليه و آله) در اين مورد با آن حضرت گفتگو كرد و پيامبر فرمودند من درهاى خانههاى شما را به فرمان خود نبستم و در خانۀ على را نگشودم، بلكه خداى عز و جل در خانههاى شما را بست و از او را گشوده باقى گذاشت و اين موضوع بر أبو بكر گران آمد و خشم گرفت و با زن و فرزند خود در اين باره سخن گفته بود و عايشه هم چيزى از او شنيده بود و كينۀ مرا در دل گرفت.
رَابِعُهَا:
وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَعْطَى أَبَاهَا اَلرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ وَ أَمَرَهُ أَنْ لاَ يَرْجِعَ حَتَّى يَفْتَحَ أَوْ يُقْتَلَ فَلَمْ يَلْبَثْ لِذَلِكَ وَ اِنْهَزَمَ فَأَعْطَاهَا فِي اَلْغَدِ عُمَرَ بْنَ اَلْخَطَّابِ وَ أَمَرَهُ بِمِثْلِ مَا أَمَرَ صَاحِبَهُ فَانْهَزَمَ وَ لَمْ يَثْبُتْ فَسَاءَ ذَلِكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: لَهُمْ ظَاهِراً مُعْلِناً «لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ كَرَّاراً غَيْرَ فَرَّارٍ لاَ يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اَللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ» فَأَعْطَانِي اَلرَّايَةَ فَصَبَرْتُ حَتَّى فَتَحَ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَدَيَّ فَغَمَّ ذَلِكَ أَبَاهَا وَ أَحْزَنَهُ فَاضْطَغَنَتْهُ عَلَيَّ وَ مَا لِي إِلَيْهَا مِنْ ذَنْبٍ فِي ذَلِكَ فَحَقَدَتْ لِحِقْدِ أَبِيهَا
چهارم آنكه روز جنگ خيبر، پيامبر (صلّى الله عليه و آله) نخست رايت جنگ را به پدر او سپرد و فرمود برنگردد و چندان پايدارى كند كه خيبر را بگشايد يا در آن راه كشته شود، ولى او در اين مورد پايدارى نكرد و گريخت. فرداى آن روز رايت را به عمر بن- خطاب داد و همان گونه فرمود، او هم پايدارى نكرد و گريخت و پيامبر (صلّى الله عليه و آله) را اين كار خوش نيامد و آشكارا و در حضور جمع فرمود: فردا رايت را به مردى خواهم داد كه خدا و پيامبرش را دوست مىدارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست مىدارند و او حملهكننده است و گريزنده نيست و باز نخواهد گشت تا خداوند به دست او فتح و پيروزى نصيب كند، و رايت را به من عنايت كرد و من چندان پايدارى و شكيبايى كردم تا خداوند به دست من آن را گشود و اين موضوع پدر عايشه را اندوهگين ساخت و افسرده كرد و بر من كينه گرفت و حال آنكه مرا در اين باره هيچ گناهى نبود و عايشه هم به سبب كينۀ پدر، بر من كينه گرفت.
خَامِسُهَا:
وَ بَعَثَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَبَاهَا بِسُورَةِ بَرَاءَةَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَنْبِذَ اَلْعَهْدَ لِلْمُشْرِكِينَ وَ يُنَادِيَ فِيهِمْ فَمَضَى حَتَّى اِنْحَرَفَ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَرُدَّهُ وَ يَأْخُذَ اَلْآيَاتِ فَيُسَلِّمَهَا إِلَيَّ فَسَلَّمَهَا إِلَيَّ فَصَرَفَ أَبَاهَا بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ فِيمَا أَوْحَى إِلَيْهِ اَللَّهُ أَنْ لاَ يُؤَدِّيَ عَنْكَ إِلاَّ رَجُلٌ مِنْكَ وَ كُنْتُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ وَ كَانَ مِنِّي فَاضْطَغَنَ لِذَلِكَ عَلَيَّ أَيْضاً وَ اِتَّبَعَتْهُ اِبْنَتُهُ عَائِشَةُ فِي رَأْيِهِ
پنجم آنكه پيامبر (صلّى الله عليه و آله) پدر او را براى ابلاغ سورۀ برائت گسيل داشت و به او دستور داد پيمان با مشركان را لغو كند و او حركت كرد، آنگاه خداوند به پيامبرش وحى كرد كه او را برگرداند و آيات را از او بگيرد و به من تسليم كند، و پدر او مىدانست اين فرمان خداست، و خداوند به پيامبر وحى فرموده بود كه اين آيات را بايد مردى از تو ابلاغ كند و من از پيامبر بودم و او از من. با وجود اين عايشه به سبب كينۀ پدرش، بر من كينه گرفت.
سَادِسُهَا:
وَ كَانَتْ عَائِشَةُ تَمْقُتُ خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ وَ تَشْنَؤُهَا شَنَآنَ اَلضَّرَائِرِ وَ كَانَتْ تَعْرِفُ مَكَانَهَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَثْقُلُ ذَلِكَ عَلَيْهَا وَ تَعَدَّى مَقْتُهَا إِلَى اِبْنَتِهَا فَاطِمَةَ فَتَمْقُتُنِي وَ تَمْقُتُ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ وَ هَذَا مَعْرُوفٌ فِي اَلضَّرَائِرِ
ششم آنكه عايشه بر خديجه دختر خويلد خشمگين بود و او را خوش نمىداشت. همچنان كه زنهاى يك مرد نسبت به يكديگر اين چنيناند و عايشه مىدانست كه پيامبر (صلّى الله عليه و آله) بسيار به ياد خديجه است و خاطرۀ او را پاس مىدارد و اين موضوع هم بر او گران مىآمد و اين حالت او نسبت به فاطمه دختر خديجه هم وجود داشت و مرا و فاطمه و خديجه را دوست نمىداشت و بر ما كينه مىورزيد و اين حالت ميان هووها [طبيعى و] معروف است.
سَابِعُهَا:
وَ لَقَدْ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَاتَ يَوْمٍ قَبْلَ أَنْ يَضْرِبَ اَلْحِجَابَ عَلَى أَزْوَاجِهِ وَ كَانَتْ عَائِشَةُ بِقُرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ فَلَمَّا رَآنِي رَحَّبَ بِي وَ قَالَ: «اُدْنُ مِنِّي يَا عَلِيُّ وَ لَمْ يَزَلْ يُدْنِينِي حَتَّى أَجْلَسَنِي بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا فَغَلُظَ ذَلِكَ عَلَيْهَا فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ وَ قَالَتْ بِسُوءِ رَأْيِ اَلنِّسَاءِ وَ تَسَرُّعِهِنَّ إِلَى اَلْخِطَابِ-: مَا وَجَدْتَ لاِسْتِكَ يَا عَلِيُّ مَوْضِعاً غَيْرَ مَوْضِعِ فَخِذِي؟! فَزَجَرَهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ لَهَا: أَ لِعَلِيٍّ تَقُولِينَ هَذَا إِنَّهُ وَ اَللَّهِ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي وَ أَوَّلُ اَلْخَلْقِ وُرُوداً عَلَيَّ اَلْحَوْضَ وَ هُوَ أَحَقُّ اَلنَّاسِ عَهْداً إِلَيَّ لاَ يُبْغِضُهُ أَحَدٌ إِلاَّ أَكَبَّهُ اَللَّهُ عَلَى مَنْخِرِهِ فِي اَلنَّارِ فَازْدَادَتْ بِذَلِكَ غَيْضاً عَلَيَّ
هفتم آنكه پيش از نزول آيات حجاب، روزى به حضور پيامبر رسيدم؛ عايشه نزديك ايشان نشسته بود، همين كه پيامبر مرا ديدند خوشامد گفتند و دستور دادند نزديك بروم و همچنان مرا به خويشتن نزديكتر فرا خواند تا آنكه مرا ميان خود و عايشه جا دادند. اين موضوع بر عايشه سخت گران آمد و روى به من كرد و با بدانديشى زنانه و شتابزدگى در گفتار، گفت: اى على براى كفل خود جاى ديگرى غير از جاى ران من پيدا نكردى؟ پيامبر (صلّى الله عليه و آله) بر او تندى كرد و فرمود: آيا اين سخن را به على مىگويى؟ به خدا سوگند او نخستين كس است كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است و نخستين كسى است كه در قيامت كنار حوض كوثر بر من وارد خواهد شد و از همۀ مردم بر عهد من سزاوارتر است. هيچ كس او را دشمن نمىدارد مگر اينكه خداوندش با روى در آتش مىافكند. اين هم موجب افزونى خشم و دشمنى او با من شد.
ثَامِنُهَا:
وَ لَمَّا رُمِيَتْ بِمَا رُمِيَتْ اِشْتَدَّ ذَلِكَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اِسْتَشَارَنِي فِي أَمْرِهَا فَقُلْتُ: «يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلْ جَارِيَتَهَا بَرِيرَةَ وَ اِسْتَبْرِئْ حَالَهَا مِنْهَا فَإِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهَا شَيْئاً فَخَلِّ سَبِيلَهَا فَإِنَّ اَلنِّسَاءَ كَثِيرَةٌ» «فَأَمَرَنِي رَسُولُ اَللَّهِ أَنْ أَتَوَلَّى مَسْأَلَةَ بَرِيرَةَ وَ أَسْتَبْرِئَ اَلْحَالَ مِنْهَا فَفَعَلْتُ ذَلِكَ فَحَقَدَتْ عَلَيَّ وَ وَ اَللَّهِ مَا أَرَدْتُ بِهَا سُوءً لَكِنِّي نَصَحْتُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ صَلَّى اللَّهِ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ أَمْثَالُ ذَلِكَ
هشتم آنکه چون به عايشه آن تهمت را زدند، پيامبر (صلّى الله عليه و آله) سخت آشفته و ناراحت شد و با من مشورت كرد. من گفتم: اى رسول خدا! از بريره، كنيز عايشه، تحقيق كن؛ اگر چيزى بود او [عايشه] را رها كن كه زنان بسيارند. پيامبر (صلّى الله عليه و آله) به من فرمود: تو اين كار را انجام بده و از بريره بپرس و تحقيق كن و من چنان كردم و او بر من خشم و كينه گرفت. به خدا سوگند كه من بدى او را نخواستهام ولى براى خدا و رسول خدا خيرخواهى كردم و امور ديگرى هم نظير اينها كه گفتم بوده است
فَإِنْ شِئْتُمْ فَاسْأَلُوهَا مَا اَلَّذِي نَقَمَتْ عَلَيَّ حَتَّى خَرَجَتْ مَعَ اَلنَّاكِثِينَ لِبَيْعَتِي وَ سَفْكِ دِمَاءِ شِيعَتِي وَ اَلتَّظَاهُرِ بَيْنَ اَلْمُسْلِمِينَ بِعَدَاوَتِي لِلْبَغْيِ وَ اَلشِّقَاقِ وَ اَلْمَقْتِ لِي بِغَيْرِ سَبَبٍ يُوجِبُ ذَلِكَ فِي اَلدِّينِ وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ »
و اگر مىخواهيد از او بپرسيد كه چه چيزى او را چنان نسبت به من خشمگين ساخت كه همراه آنان كه بيعت مرا شكستند بيرون آمد و در ريختن خون شيعيان من و تظاهر به دشمنى با من ميان مسلمانان چنين رفتار كرد، و آيا چيزى جز ستم و خشم و كينه-بدون آنكه در آن انگيزۀ دينى باشد -موجب اين كار بوده است؟ و خداوند يارى دهنده است .
فَقَالَ اَلْقَوْمُ: اَلْقَوْلُ وَ اَللَّهِ مَا قُلْتَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ لَقَدْ كَشَفْتَ اَلْغُمَّةَ وَ لَقَدْ نَشْهَدُ أَنَّكَ أَوْلَى بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ عَادَاكَ فَقَامَ اَلْحَجَّاجُ بْنُ عَمْرٍو اَلْأَنْصَارِيُّ فَمَدَحَهُ فِي أَبْيَاتٍ نَكْتَفِي بِمَا ذَكَرْنَاهُ مِنْ هَذِهِ اَلْجُمْلَةِ عَنْ إِيرَادِهَا .
آنان گفتند به خدا سوگند سخن همين است كه تو گفتى و اندوه و پيچيدگى را گشودى و گواهى مىدهيم كه تو سزاوارترى، و تو به خدا و پيامبر از آنان كه با تو دشمنى كردند نزديكترى. حجاج بن عزمه انصارى در اين باره اشعارى سروده است كه چون موضوعات آن را به تفصيل گفتيم ما را از آوردن آن ابيات بىنياز ساخت.
(تخريج : الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة - الشيخ المفيد (413 هـ / 1022م), الجزء۱ , الصفحة۴۰۹ - عنوان الباب : القول في حرب الجمل باب أحوال امير المومنين عليه السّلام فصل أسباب بغض عائشة لأمير المؤمنين عليه السّلام)
(نشانی : الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة - شيخ مفيد (413 هـ / 1022م), جلد۱ , صفحه۴۰۹ - عنوان باب : القول في حرب الجمل باب أحوال امير المومنين عليه السّلام فصل أسباب بغض عائشة لأمير المؤمنين عليه السّلام)
جناب شیخ مفید در فصل دیگری از این کتاب، به عنوان تتمه اسباب بغض عایشه نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام، هر یک از دلایل ذکر شده در روایت فوق را از منابع معتبر اهل سنت اثبات کرده و راه را بر منکرین بغض عایشه نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام به کلی مسدود میسازد.
والله العالم به حقایق الأمور
سید محمد علوی