ارسال شبهه و سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ زندگینامه کتاب.رساله مقاله.شعر تصاویر دروس سخنرانی پرسش‌ها اخبار تماس
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

جدیدترین مقالات

مقالات پربازدید

تفاوت فصاحت و بلاغت در قرآن کریم در کلام حضرت استاد آیت الله مددی

تفاوت فصاحت و بلاغت در قرآن کریم در کلام حضرت استاد آیت الله مددی

فصاحت به معنای تلفظ صحیح میباشد و به همین دلیل اعراب حتی به حیوانی که میتواند لغات را به صورت صحیح ادا کند، فصیح میگویند.
اما بلاغت به معنای ایصال المخاطب الی المطلوب است و بالاتر از فصاحب میباشد و مراد از آن فهماندن مطلب به مخاطب میباشد و عرب زمانی عبارتی را بلیغ مینامد که مراد متکلم را به روشنی بیان کند.

اعجاز قرآن نه تنها بالاتر از فصاحت بوده بلکه حتی بالاتر از بلاغت میباشد و معجزه دانستن قرآن از نظر فصاحت و حتی بلاغت، کم لطفی در حقّ قرآن میباشد.
قرآن مرتبه ای نازل از علم خداوند متعال میباشد و رسیدن به تمام حقایق آن برای احدی از خلق، حتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم امکان پذیر نمیباشد.
قرآن به منزله حضور تمام عالم و مافیها من ازل الی الأبد و تمام علوم عالم در نزد خداوند جلّ وعلی در یک لحظه وکمتر از آن میباشد که عقول بشر و غیر بشر و تمام مخلوقات از درک این معنی عاجز میباشد.

و به همین دلیل مفسر قرآن باید به تمام علوم احاطه کامل داشته باشد و به تعبیر مصطلح موسوعه ای از علوم مختلف را در ذهن خود آماده داشته باشد و در آنها صاحب نظر باشد، تا بتواند تفسیر صحیحی از آیات و معانی قرآنی ارائه دهد.

نکته مهم:
تنها در آیاتی که در آنها اموری به اسم (الله) نسبت داده شده اند، امکان درک و فهم یا وجود ندارد و یا به تدریج بوجود خواهد آمد و این نکته از لطایف قرآنی است که این امور را به اسم (الله) که خود اسمی در غایت خفاء میباشد نسبت داده است تا مشعر به این مطلب باشد که عقول مخلوقات از درک این مطلب عاجز میباشند.
اگر انسان در آیات قرآن تامل داشته باشد، متوجه می شود که وقتی مطلبی را خداوند در قرآن، اسناد به (الله) داده باشد که اخفای اسماء الهی و اغمض اسماء الهی میباشد، ظاهرا به این معناست که در آن مطلب، نکاتی وجود دارد که عقل بشری به آن ها نمی رسد، یعنی در فهم آن ها، طریق منحصر به وحی است، نه با علم به آن می رسد، نه با فلسفه بشری و نه حتی با عرفان و شهود و کشف بشری، با هیچ یک از این علوم به حقیقت آن مطلب نمیرسد و فقط میتوان از طریق وحی توضیحی برای آن بیان کرد.

مانند:
* (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ)
(تعداد ماه‌ها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است)
(آیه 36 سوره توبه)

توضیح مطلب:
دوازده ماه بودن سال قمری را هیچ یک از منجمین در تمام عالم قائل نمیباشند، و معتقدند چنین چیزی امکان ندارد، چرا که معتقدند سال قمری سال اعتباری است نه حقیقی.
به همین دلیل ممکن است سال قمری را بعد از هر ده ماه قرار بدهیم، بعد از هر هشت تا قرار بدهیم، دوازده ماه، پانزده ماه، و خصوصیتی در عدد دوازده ووجود ندارد، به عبارت دیگر ماه قمری با ماه قمری مقایسه می شود، ماه به ماه است مثلا اول ماه دارای آثاری است، وسط ماه دارای نوعی دیگر از آثار است.
 اما ظاهر آیه مبارکه ی (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ الله اثنا عشر شهرا) با آنکه تعبیر به سال نشده است، لکن این تعبیر شده که ماه های قمری دوازده دوازده است.
در حالی که هیچ علمی، و هیچ یک از علماء نجوم این مطلب را قبول ندارند، و آیه مبارکه نیز در صدد بیان همین نکته میباشد، به همین دلیل خداوند متعال فرمود: (عند الله)، یعنی ذهن بشری به او نمی رسد.
بعد از آن نیز فرمود: (فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ)، بعد میفرماید: (ذلک الدین القیم).

سال شمسی، سال حقیقی میباشد، اما تقسیم آن به دوازده ماه، اعتباری میباشد، به همین دلیل  علی محمد باب خذله الله، سال شمسی را از دوازده ماه به نوزده ماه تغییر داد و هر ماهی هم نوزده روز، تا نوزده حواری خود را که همان نوزده نفری بودند که در ابتدا به او ایمان آوردند، وجاهتی داده باشد، که میشود 361 روز، و به دلیل این که پنج روز در سال زیاد آورد، مدعی شد که این پنج روز جزء سال نیست!

نکته قابل توجه این است که در منای سال دهم هجری زمانی که پیغمبر اکرم روی شترشان سوار بودند فرمودند: (أَلا إِنَّ الزمانَ قَدِ اسْتَدارَ كَهَيْئَتِهِ يومَ خَلَق اللهُ السماواتِ والأَرضَ)، امزور ذی حجة مانند همان ذی حجه ای است که یوم خلق السموات و الارض بوده.
 بنا بر این که حداقل اول خلقت عالم حدود 14 میلیارد است، آن ذی حجه ای که ایشان می فرمایند، چهارده میلیارد سال نوری فرق دارد، با این حال میفرمایند: امروز این ذی حجة با آن ذی حجة یوم خلق الله السموات و الارض یکی است، و این مطلب بسیار عجیب وقابل تأمل میباشد، قرآن کبرایش را دارد و پیغمبر اکرم نیز صغرایش را دارد.


** الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ 
(سورة النساء 34)
توضیح مطلب: 
حقیقت تفضیل طائفه ای بر طائفه ی دیگر، فقط منحصر به علم الهی است، و غیر از خداوند متعال کسی قادر به درک این مطلب نمیباشد.
 به همین دلیل مواردی مانند این که: مثلا مغز زن این مقدار است، سلول های زن این مقدار است، کروموزوم هایش این مقدار است، هیچ کدام از این موارد علت حقیقی برای تفضیل نمیباشند.
خداوند متعال در این آیه از قرآن می خواهد این نکته را بفرماید که: این یک نکته غیبی دارد که عقل و درک هیچ بشری به آن نمی رسد.


*** أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا
(سورة البقرة 275)


تتمه:
تنها راهی که ممکن است به اسرار و معانی این نوع آیات علم پیدا کنیم توسط حضرت بقیة الله الأعظم میباشد، و یکی از جهاتی که به حضرت مهدی علیه السلام، (بقیة الله) می گویند، همین نکته است که حقایق اسماء و بقیه معانی ای که در اسمای الهی میباشد و اوصاف حضرت حق بوده است فقط توسط ایشان ممکن است بیان شود.

برداشت و تقریر و حذف و اضافات
سید محمد علوی

ارسال سوال