ارسال شبهه و سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۲/۱۲/۵ زندگینامه کتاب.رساله مقاله.شعر تصاویر دروس سخنرانی پرسش‌ها اخبار تماس
فهرست کتاب‌‌ لیست کتاب‌ها

سید کاظم یزدی و فتوای حرمت مشروطه

 سید کاظم یزدی بارها مورد تهدید جانی قرار گرفت و جوابش همواره یکی بود و آن اینکه:
 
«جان فدا کردن نزد من آسان تر از امضا کردن این مشروطه است!»(النجوم المسرّدة، ص 12، تعلیقات.)
حتّی وقتی مشروطه چیانِ سکولار، تهدید به قتلش کردند، ایشان فرمود: «من سال‏هاست آماده شهادتم».(شکوه پارسایی و پایداری، ص 20)
مرحوم سید محمد کاظم یزدی در آغاز نهضت مشروطه، همراه و همگام با مشروطه‏ خواهان بود  ولی تحوّلات بعدی در ایران، به ویژه اعلام اعتراض شیخ به قانون اساسی و مجلس، تردیدهای عمیقی در درون سید یزدی در مورد روند جنبش ایجاد کرد.(السیف، توفیق، استبداد ستیزی، ص 83)
نامه‏ای که یکی از پیروان نزدیک سید بنام شیخ عبدالحسین یزدی به پسرش سید احمد که در شاه عبدالعظیم در رکاب شیخ و نزد او بوده است، در محرم 1327، شش ماه پیش از اعدام شیخ، نوشت گواه این امر است.(منذر، آیة اللّه العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، ص 6) متن نامه چنین است:

«به عرض می‏رساند، امید که خداوند وجود جناب عالی را از جمیع آلام و اسقام مصون و محروس بدارد. تلواً فی الجمله، شرح بعضی وقایع را به عرض می‏رسانم که حضرات مفسدین آن حدود خواستند تلگراف مساعد با اغراض خبیثه خود، که فی الحقیقه هدم اسلام و پایمال کردن کلمه طیّبه لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود، از حضرت مستطاب حجة الاسلام و آیة‏اللّه فی الأنام حضرت آقا بگیرند، امتناع شدید می‏فرمودند. لذا مفسدین در مقام صدمه و اذیت آن وجود مبارک برآمدند، حتّی تهدید به قتل و در صورتی (تصویری) که مشتمل بر این معنا (تهدید) و دو شکل شش لول بر آن کشیدند، نوشتند و بر درهای صحن مقدس چسبانیدند. اهل نجف از عرب و عجم که این معنا را دیدند، از بطلان این امر و اغراض مفسدین مطلّع شدند، به کلمه واحده، آن ها را لعن کردند و این معنا موجب شد که متدینین و علما و اهل علم، مُتمکّن از بدگویی و انکار این امر مشوءوم شدند و بحمداللّه، اهل حق قوّتی گرفتند، لاینقطع شیوخ اعراب و علمای ایشان از حضرت آقا و اصحاب ایشان سوءال از مرتکبین این امر شنیع می‏نمودند که آن ها را به مجازات خود برسانند و تلف کنند. از خود حضرت آقا جوابی به غیر آن که «به خدا واگذاشتم و احدی را نمی شناسیم» شنیده نشد و یک روز خود آقا هم بر منبر درس به محضر همه آقایان طلاّب فرمودند که: امر راجع به دین اسلام است و حفظ نفوس و اعراض مسلمانان باید بشود و حفظ شوکت مذهب جعفری صلوات اللّه علیه و علی آبائه الطاهرین و أبنائه المعصومین و دماء باید بشود و این معنا جز به مطابقت با شریعت مطهره نخواهد شد و از کشتن هم باک ندارم، چیزی از عمر من باقی نمانده که از آن خائف باشم و از دین خود دست بردارم.» العبد، عبدالحسین یزدی(کسروی،  تاریخ مشروطه ایران، ج 1، صص 4 و 383).

نخستین بیانیه وی در 23 جمادی الأول سال 1325ه.ق. به آخوند ملا علی در تهران مخابره شد و در روز یکشنبه هفدهم جمادی الثانی 1325ه.ق. در آستانه مقدسه حضرت عبدالعظیم چاپ و منتشر گردید. در این بیانیه، انگیزه سکوت پیشین خود و شکستن آن را در این زمان اعلام داشت:

«در این حوادث واقعه و فتن مستحدثه، ناچار سکوت را اصلح دانسته، مداخله در این قسم امور را که مستتبع بعضی لوازم است، برخود روا نداشتم. ولی از تواتر ناملایمات وشواهد تاریخی گواهی می‏دهد که مرحوم سیّد، از کجروی‏های عناصر به اصطلاح مشروطه خواه متألّم و متأثر گردید و به عنوان مرجع تقلید و عالم شیعی نمی‏توانست مفاسد مشروطه در مقابله با شریعت و مسخ آن را نادیده بگیرد.

اصغای نشر کفر و زندقه و الحاد در سواد اعظم ایران، به قدری ملول و متأثر شده، که لابد شدم به حسب وقت، آنچه تکلیف الهی است، ادا نمایم...»(ترکمان، محمد، مجموعه ای از: رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج اول، ص 256)

به عنوان نمونه ایشان در تلگرافی به آمیر سیدحسین قمی می‏نویسد:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم و لا حَولَ وَلا قُوَّة الاّ باللّه العلیّ العظیم، فی الحقیقه، این اوقات مصداق آیه شریفه «ظهرَ الفسادُ فِی البرِّ والبحرِ بما کسبت اَیدِی النّاسِ» می‏باشد. علی التّوالی، ناملایمات در تزاید و عمده آن از تجرّی بی اندازه مبدعین و ملحدین و اشاعه کفریات و زندقه، که ناشی از گمان حریّت قلم و لسان است که منشأ خرابی ها شده...)( ترکمان، روزنامه شیخ شهید، صص304 و 305)

به‏دنبال موضع‏گیری صریح سید، مشروطه چیان سکولار تصمیم به ترور ایشان می‏گیرند که به‏دنبال پخش این خبر، عشایر مسلح عرب به نجف آمده و در حفظ و حراست وی، اهتمام تمام به کار بردند تا آن که غایله رفع می‏گردد.